تاریخچه عکاسی با دوربین
عدهای بر این باورند که عکاسی تنها با استفاده از دوربین و لنز انجام میشود، اما واقعیت این است که هنر عکاسی در زمانهای قدیم، بسیار قبلتر از روی کار آمدن اولین کمپانی ساخت دوربین به نام کداک در سال 1888، کشف شده و مورد توجه قرار گرفت. دوربین تاریک خانهای (Camera Obscura) به عنوان اولین دوربین بدون لنز شناخته میشود. این دوربین که شامل یک جعبه و یا اتاقی تاریک با یک سوراخ ریز در یکی از ابعاد آن میشد، وسیلهای بود که ارسطو و اقلیدس سعی داشتند با آن باور غلطی که در بین مردم رایج بود را تغییر دهند. در زمان یونان باستان، مردم فکر میکردند که اشیاء به واسطه نوری که از چشم ساطع میشود، قابل دیدن هستند. آن ها، صفحهای نیمه مات در پشت دوربین تاریک خانهای قرار دادند و سعی کردند تا با اثبات دیده شدن تصویر به کمک بازتاب نوری که از آن به صفحه میتابد، خلاف این باور غلط را ثابت کنند. کشف پدیده دوربین تاریک خانهای آغازی بود برای تکامل عکاسی و پیدایش دوربین عکاسی. در این مقاله نگاهی داشتیم به این هنر پرطرفدار.
عکاسی با دوربین
واژه عکاسی در زبان انگلیسی فتوگرافی (Photography) نامیده میشود و از دو بخش فوتو و گرافی تشکیل شده است. در زبان یونانی فوتو به معنای نور و گرافی به معنای نمایش چیزی با استفاده از خط و یا نگارش میباشد. بنابراین معنی لغوی فتوگرافی را میتوان نقاشی با نور شرح داد. اما اگر بخواهیم مفهوم خاص و جامع تری برای این واژه بیان کنیم، عکاسی را ثبت لحظات و ایجاد تصویری از آن، میخوانیم. عکاس نیز شخصی است که با هنر خود و در نظر گرفتن فاکتورهایی خاص، به ثبت لحظات میپردازد.
از چند قرن پیش که بشر موفق به ثبت لحظات با استفاده از وسیله ای به نام دوربین شد، عکاسی به یکی از محبوبترین و شناخته شدهترین فعالیتهای هنری تبدیل گشت و پس از آن عکاسان زبدهای مانند عباس عطار در ایران و هانری کارتیه برسون، اَرون سیسکیند و من رِی ( از دوستان صمیمی سالوادور دالی) در سایر نقاط جهان ظهور کردند.عکاسی در زیر مجموعه هنرهای ترسیمی قرار میگیرد و به هنر سوم هم مشهور است.
عناصر سه گانه دوربین عکاسی چه هستند؟
گرفتن دوربین به دست و عکس گرفتن از هر پدیده و صحنهای که پیش روی ماست را نمیتوان هنر عکاسی خواند. عکاسی با دوربین اصول و قواعدی دارد که هر عکاسی ملزم به دانستن آنها میباشد. نور مهمترین فاکتور در عکاسی است که بر اساس آن بسیاری از قابلیتهای دوربین تنظیم میشود. دریچه دیافراگم، ایزو و سرعت شاتر عناصر سه گانه دوربین هستند که وظیفه تنظیم نور و کیفیت تصویر را دارند.
دریچه دیافراگم
دیافراگم دریچهای در لنز دوربین است که وظیفه رساندن نور به حسگرها و تنظیم میزان نور دریافتی را بر عهده دارد. هر چقدر دریچه بزرگتر باشد نور بیشتری به حسگر میرسد، در این هنگام میتوان با زیاد کردن سرعت شاتر، میزان نور ورودی را کنترل کرد.
ایزو (ISO)
ایزو میزان حساسیت دوربین به نور را کنترل میکند. هر چه ایزو بالاتر باشد، نور دریافتی بیشتر بوده و تصویر دانه دار میشود. به همین خاطر عکاسان حرفهای تلاش میکنند تا ایزو از 1000 بالاتر نرود.
سرعت شاتر
پردهای که در داخل دوربین DSLR وجود دارد، شاتر نامیده میشود. مدت زمانی که شاتر باز میشود تا نور به حسگر برسد را سرعت شاتر میگویند. اگر سرعت شاتر بسیار زیاد باشد، میتوان با دوربین قطره آب در حال چکیدن را منجمد کرد. اما هنگامی که سرعت شاتر پایین باشد، تا هنگام بسته شدن شاتر هر نوری که جلوی لنز قرار داشته باشد را ثبت میکند و به همین خاطر اجسام در حال حرکت تار میشوند.
چه دوربینی برای من مناسب است؟
خرید دوربین و انتخاب بهترین برند آن دغدغه بسیاری از عکاسان تازه کار و کسانی است که به تازگی شروع به یادگیری عکاسی کردهاند. قبل از تهیه دوربین مورد نظرتان بهتر است سه سوال را از خودتان بپرسید و بر اساس پاسخهایتان دوربین مناسب را تهیه نمایید.
چه کاری با دوربین میخواهید انجام دهید؟
اگر به عکاسی به چشم یک سرگرمی و حرفه نگاه میکنید، دوربین دیجیتال تک لنزی بازتابی (DSLR) بدون آینه برای شما بهترین گزینه است. اما اگر قصد تان درست کردن فیلم، ویدیو های کوتاه و وبلاگری میباشد، دوربین های بدون آینه میتواند گزینه مناسبی برای شما باشد. چنانچه دوربین را فقط برای گرفتن عکسهای معمولی و استفاده خانوادگی احتیاج دارید، پس دیگر خودتان را درگیر نکات پیشرفته و تکنیکی نکرده و یک دوربین کامپکت یا P&S تهیه کنید!
مهارت عکاسی شما در چه سطحی است؟
اگر همچنان در حال یادگیری عکاسی هستید و مهارت تان هنوز جای رشد دارد، یک دوربین مبتدی DSLR و یا دوربین بدون آینه ایده آلترین برای شما است. چرا که لنز آن قابل تعویض و بسیاری از تنظیمات آن دستی میباشد و به شما این فرصت را میدهد تا هم زمان با رشد و پیشرفتتان، قابلیتهای جدیدی نیز به دوربین اضافه کنید.
تا چه میزان میخواهید برای خرید دوربین هزینه کنید؟
بسیاری از افراد هزینههای گزافی را برای خرید دوربینهای بسیار پیشرفته صرف میکنند، درحالیکه به بسیاری از قابلیتهای دوربین نیازی ندارند. معیارهای یک دوربین خوب را کاربرد و هدف شما از عکاسی تعیین میکند. به همین دلیل توصیه ما این است که قبل از این که برای خرید بهترین دوربینی که معرفی میشود، اقدام کنید، به این فکر کنید که چه دوربینی کار شما را راه انداخته و کیفیت مطلوب را به شما ارائه میدهد.
جهان بدون موسیقی شاید جایی بود کسالت آور، موسیقی قطعا پدیدهایست که زندگی را زیباتر کرده و گاهی اوقات مانند پناهگاهی برای فرار از روزمرگی و مشکلات است.
موسیقی کلاسیک را بسیاری سرآمد این هنر میدانند، زادگاه هنرمندانی که میتوان آنها را نابغه خواند. آثار این هنرمندان نام آشنا به نوعی دنیا را تحت تاثیر خود قرار دادند و تحولی بپدند در دنیای رنگارنگ موسیقی. کنسرتوها یا قطعات موسیقی زیبا و بسیار نام آشنایی در دنیای موسیقی وجود دارند، قطعاتی که نامهای بزرگی در پشت ساختشان قرار گرفته، اما اینکه کدامیک بهترینند شاید انتخاب سختی باشد. در این مقاله به معرفی بهترین کنسرتوهای موسیقی پرداختیم.
● کنسرتوی امپراطور اثر بتهوون
آخرین اثر پیانوی بتهوون، قطعهای مهیج، اصیل، چالش برانگیز و البته فراموش نشدنی است که در بین سالهای ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۱ نوشته شد و یکی از پنج ساختهی بتهوون با پیانو بود که متاسفانه خود او موفق به اجرای آن نشد. این قطعه اما بر خلاف اسمش هیچ ارتباطی با هیچ امپراطوری ندارد و در واقع بتهوون آن را برای رادولف، که حامی اصلی اش در آن زمان بود، ساخته است. این کنسرتو به طور غیر معمولی با کادِنزا (نوازندگی انفرادی) شروع میشود و با حرکتی آهسته و بهشت گونه ادامه مییابد و در انتها پایانی بهاری را با خود دارد.
● کنسرتو کلارینت اثر موتزارت
شاید بتوان گفت هیچ آهنگسازی نتوانسته برای کلارینت قطعهای به مانند کنسرتوی موتزارت بنویسد. موتزارت در هر مرحله بهترین ویژگیهای این ساز را به نمایش میگذارد. این قطعه بی شک یکی از بزرگترین و باشکوه ترین قطعات تاریخ موسیقی است و از سه بخش تند و بانشاط (Allegro)، ملایم وآهسته (Adagio) و دوباره با نشاط (Rondo: Allegro) تشکیل شده است.
● کنسرتوی ویولون اثر برامس
کنسرتوی ویولونِ برامس در بین قطعات عاشقانه، واقعا یکی از بی نظیرترین هاست. این قطعه دامنهی احساسی فوق العاده ای دارد که ویولون آن را به نحوی شایسته خلق کرده است.
برامس این کنسرتو را برای دوست صمیمیاش یوزف یواخیم نوشت، که ویولونیستی بزرگ در دوران خود بود.
● کنسرتوی ارکسترا اثر بارتوک
هیچ سولیستی در این کنسرتو وجود ندارد، اما همهی سازها نقش مهمی را در این قطعه ایفا میکنند و اثری بینظیر، آمیخته به شکوه، احساسات و نبوغ را در پنج بخش ارائه میدهند. بارتوک و خانوادهاش در ۱۹۴۰ از اروپای جنگ زده به ایالات متحده رفتند و مدتها برای گذران زندگی با چالشهای مختلف دست و پنجه نرم میکردند، بعدها بارتوک به ارکستر سمفونیک بوستون پیوست و با استقبالی بی نظیر رو به رو شد و در ۱۹۴۴ این قطعه را در این ارکستر به اجرا درآورد که از آن زمان تاکنون، یکی از محبوب ترین کنسرتوهای موسیقی است.
● کنسرتوهای براندنبورگ اثر باخ
کنسرتوی براندنبورگ باخ، مجموعهای شامل شش قسمت است که هر شش کنسرتو، لایق قرار گرفتن در بین بهترینهای دنیا هستند. هر کدام از این قطعات برای سازهای مختلفی ساخته شده اند. به طور مثال، در سمفونی شماره ۵ ویولون، فلوت و هارپسیکورد سازهای اصلی هستند.
تاریخ ساخت این قطعات مشخص نیست، باخ نسخه خطی آنها را در ۱۷۲۱ منتشر ساخت اما ممکن است که این کنسرتو را چند سال قبل از آن نوشته باشد.
● کنسرتوی ویولون سل اثر الگار
صدای واضح و رنج گستردهی ویولون سل، برای آهنگسازان بسیار الهام بخش بوده و الگار هم از این موضوع مستثنی نیست. در این کنسرتو، او از حداکثر قابلیت های ویولون سل بهره برده و با استفاده از زبان موسیقی بی نظیری که منحصر بفرد به خود اوست، لحظاتی از شکوه، اشتیاق و اضطراب را مجسم میسازد. این قطعه آخرین کار بزرگ الگار بود که در ۱۹۱۹ ساخته شد، اما در ابتدا تنها نمایشی پر سر و صدا بود و دههها طول کشید تا محبوبیت امروزش را بدست آورد، محبوبیتی که آن را مرهون ژاکلین دوپره و زحماتش برای بازسازی و تنظیم این قطعه است.
● کنسرتوی ترومپت اثر هایدن
درخشان ترین ساز که توسط آفتابیترین آهنگساز به کار گرفته شده! چه چیزی را میتوان دربارهی کنسرتوی ترومپت هایدن دوست نداشت؟ این قطعه زیبا را هایدن در ۱۷۹۶ برای دوستش آنتون ویندیگر که استاد و سازندهی ترومپت بود ساخت. این کنسرتوی سه بخشی، نشاط و ذوق بی نظیری را با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته و نهایت توانایی موسیقیایی ترومپت را نمایش میدهد.
● کنسرتوی چهار فصل اثر ویوالدی
همهی ما چهار فصل ویوالدی را بارها شنیدیم و همین شاید دلیلی باشد برای اینکه ندانیم چه قطعهی بی نظیری است. در این قطعه در واقع چهار کنسرتو یکی شده و هر بخش به یک فصل سال اختصاص مییابد. هر یک از بخشها با تصویرسازی شاعرانهای که موسیقی مجسم میسازد، همراه است، از آواز پرندگان بهاری تا طوفان تابستانه و لغزش اسکیت بازها در میانهی زمستان. این قطعه در سال ۱۷۲۵ در آمستردام منتشر شد، هر چند ویوالدی آن را ۸ یا ۹ سال قبل از آن ساخته بود.
کنسرتوی چهارفصل جدالی بین هارمونی و نبوغ و در نهایت ترکیبی بی نظیر از هر دوی آنهاست.
● کنسرتوی شماره ۲ پیانو اثر راخمانینوف
کنسرتوی شماره ۲ پیانو اثر سرگئی راخمانینوف روسی را میتوان یکی از بهترین قطعات موسیقی طول تاریخ دانست. کنسرتویی که از اولین تا آخرین نت آن، شاهکاری بی نظیر است. ترکیبی فوق العاده از تکنوازی و همنوازی ، طوفانی از احساسات که به طرزی الهام بخش با موسیقی تنیده شده و قلب شنونده را با خود همراه میسازد.
راخمانینوف، پس از سالها شکست موسیقیایی به خصوص در سمفونی شماره یک خود، در سال 1901 موفق به نوشتن نسخه اولیه این قطعهی بی نظیر شد و دنیای موسیقی را تحت تاثیر خود قرار داد.
● کنسرتوی ویولون اثر سیبلیوس
لیست ما کامل نخواهد بود مگر با ژان سبیلیوس، آهنگساز مطرحی که آرزو داشت ویولونیستی حرفهای شود اما میتوان گفت که خیلی موفق نبوده! البته بعضی با کمی غرض اینگونه از او یاد میکنند، اما سیبلیوس انتقام این حرف را با کنسرتوی ویولونی که در سال ۱۹۰۴ نوشت، از منتقدان خود گرفت! دونالد تووی، منتقد موسیقی این قطعه را پولونایزی (نوعی رقص لهستانی) برای خرسهای قطبی توصیف کرد و گفت که این قطعه به مانند یخهای فنلاند، زادگاه سیبلیوس برق میزند.
این کنسرتو از سه بخش تشکیل شده : نشاط انگیز ملایم (Allegro moderato)، ملایم (Adagio) و تند و نشاط انگیز (Allegro). این اثر منحصر بفرد برای تکنوازها چالشی همه جانبه است و همین آن را به یکی از بهترینهای دنیا تبدیل کرده.
زبان ایتالیایی طی پروسه ای طولانی و تدریجی، که بعد از سقوط امپراطوری رومن در قرن 5 ام آغاز شد، توسعه یافت. بعد از سقوط امپراطوری، شکل بومی و ورنا کولار این زبان نقشی مهم در جامعه و زندگی هر روزه ی مردم داشت. اگرچه برای چند قرن، به خصوص در طول قرون وسطی، لاتین زبان فرهنگی گسترده ای بود که در دانشگاه های اروپایی و تمامی مراسمات و مراحل رسمی کلیسا مورد استفاده قرار میگرفت.
زبان ایتالیایی مستقیما از لاتین ریشه می گیرد، درست مانند دیگر زبان های لاتین نظیر اسپانیایی، ایتالیایی، کاتالانُ پرتغالی، فرانسوی ، رومانیایی و …
زبان ایتالیایی توسط 66 میلیون نفر در سراسر دنیا صحبت می شود، که بیشترشان در ایتالیا زندگی میکنند ( از جمله سیسیلی و ساردینیا). ایتالیایی زبان رسمی کشور ایتالیا، سن مارینو . واتیکان سیتی می باشد. ایتالیایی همچنین( به همراه آلمانی، فرانسوی و رومنش) زبانی رسمی در سوئیس است. ایتالیایی زبانی رایج در فرانسه و جوامع کوچک در کرواسی و اسلوونی است.
در این مقاله نگاهی داریم به ساختار و خاستگاه این زبان
از منظر تاریخی، میتوان ادعا کرد که لهجه ی توسکانی که سه شعر مهم در سده ی 13 میلادی به آن نوشته شده، ریشه ی زبان ایتالیایی مدرن است.
زبان ایتالیایی که ما امروزه استفاده می کنیم نتیجه ی پروسه ای طولانی از انقلاب ها و جدال هایی است که در سده ی 16 میلادی جریان داشته اند.
استفاده از گویش های مختلف در ایتالیا در مقایسه ی باقی کشورهای اروپایی، شکلی منحصر بفرد دارد. حتی امروز هم در بسیاری نقاط ایتالیا از گویش ایتالیایی به عنوان راهی غیر رسمی برای برقراری ارتباط در جوامع مختلف و در بین خانواده ها استفاده می شود.
الفبای ایتالیایی بسیار شبیه به انگلیسی و رومنس می باشد. از 21 حرف در ایتالیایی استفاده می شود. تلفظ در ایتالیایی یکی از مسائل مهم و ابتدایی در یادگیری این زبان است. تلفظ بسیاری کلمات با نوشتار آن اندکی متفاوت است.
ایتالیایی، گرامری آسان و روان برای یادگیری داشته و به خاطر ریشه ی لاتین آن با انگلیسی مشابهات فراوانی دارد که این، امر یادگیری را ساده تر می سازد.
ایتالیایی زبانی کهن و ریشه دار در تمدنی غنی است که یادگیری آن شما را با فرهنگی باستانی و سراسر پر ماجرا آشنا ساخته و امکان شناخت دنیایی جدید را به شما میدهد
کمانچه را میتوان یکی از سازهای اصیل موسیقی و مهمترین آنها بعد از سه تار دانست، که نه تنها در موسیقی دستگاهی، بلکه در موسیقی مقامی نیز کاربرد فراوانی دارد
این ساز، پایهای به شکل میلهی فلزی داشته و جنس چوب به کار رفته در آن عمدتا از درختان توت و افراست.
طول کمانچه از پایه فلزی تا صراحی (قسمت فوقانی سرپنجه) حدود 75 سانتیمتر میباشد..
کمانچه، سازی زهی-آرشه ای و از سازهای ملی ایران است. این ساز وسعت صدایی گسترده (بیش از 4) دارد، ولی در عین حال ظرافت خاصی نیز در آن شنیده میشود.
بسیاری ساز کمانچه را تکامل یافتهی "رباب" میدانند. نوعی از این ساز در میان قوم لر رایج است که پشت آن باز بوده و "تال" خوانده میشود.
کمانچه را در حالت نشسته، به طوری که نوازنده آن را به حالت عمودی و در دست چپ گرفته و انگشتان دستش در طول دسته حرکت کرده، و آرشه را با دست راست به صورت افقی و در حرکات رفت و برگشت بر سیمها میکشد، مینوازند
در این مقاله نگاهی انداختیم به ساختار و خاستگاه این ساز اصیل موسیقی ایران .
این کاسه تقریبا کرهای شکل و توخالیست. سطح بالایی آن باز و روی آن پوشیده از پوست بوده و رویش خرک را نصب میکنند.
قسمت دهانه از پوست نازک آهو، بز و یا بره است.
دسته ساز لولهای مانند و از جنس چوب است که طول آن 25 و قطر آن 3 سانتیمتر میباشد.
خرک از جنس چوب یا استخوان به طول 4 و ارتفاع 2 سانتیمتر است. خرک توسط دو پایهی کوچک روی پوست کاسه قرار میگیرد.
سرپنجه در ابتدای طول دسته قرار داشته و چوبی است. سطح روی آن توخالی بوده و چهار گوشی به صورت دو به دو، و در بالای آن تاج (یا تنگ جلی) گرفته است.
کمانچه چهار گوشی به تعداد سیمهای ساز، و به شکل میخ سرپهن از جنس چوب دارد، که در طرفین سر پنجهاند. قسمت پهن گوشی برای کوک کردن به چپ و راست میچرخد.
چوب باریک و کم ارتفاعی است که به اندازهی عرض دسته بوده و بین سرپنجه و دسته قرار میگیرد. سیمها از روی شیارهای کم عمق آن عبور میکنند و به گوشیها وصل میشوند.
قطعهای کوچک از جنس چوب یا فلز، که در انتهای بدنه کاسه نصب میشود و یک سیم به آن بسته میشود.
میلهای باریک، فلزی و متحرک به طول 10 سانتیمتر، که هنگام نوازندگی یک سر آن با پیچ به انتهای کاسه بسته میشود و سر دیگر آن روی پا یا زمین قرار میگیرد.
کمانچه دارای 4 سیم با ضخامتهای مختلف است.
وسعت معمول صدای کمانچه نزدیک به 3 اکتاو است، ولی به علت وجود کوکهای متفاوت، تمامی فواصل موسیقی (پرده، نیم پرده و ربع پرده) در این ساز قابل اجراست.
از شاخصترین نوازندگان کمانچه میتوان از حسین خان اسماعیل زاده، علی اصغر بهاری، مجتبی میرزاده، کیهان کلهر و اردشیر کامکار نام برد.
انگلیسی زبان شیرینیه و مثل هر چیز دیگهای وقتی حرفهای میشی جذاب و جذابتر میشه ،یکی از مسائلی که میتونه خیلی کمک کنه به انگلیسی صحبت کردن اون هم به صورت حرفهای، اصلاحات هستن که اگه ازشون در موقعیتهای به جا استفاده کنیم، میتونیم احساسات و یا منظورمون رو خیلی خوب و روشن بیان کنیم و حتی انگلیسی زبانها رو هم تحت تاثیر قرار بدیم!
تو این مقاله ۱۰ تا اصطلاح رایج بریتانیایی و کلاسیک رو بهتون معرفی میکنیم، این اصطلاحات تو موقعیتها و سناریوهای مختلفی استفاده میشن و بین کسانی که با لهجه بریتیش صحبت میکنن، خیلی رایج تر هستن تا آمریکاییها!
DON’T GIVE UP THE DAY JOB
فرض کنید که تازه یه کاری رو شروع کردید، و یا چیزی رو برای اولین باره که داره امتحان میکنید و خوب هم پیش نمیرید! یکی میاد بهتون میگه " don't give up the day job!" که شاید به نظر برسه داره بهتون مشاوره مالی میده! ولی خب منظورش اینه که با این رویهای که دارید پیش میرید قرار نیست اتفاقی بیفته! به طور کلی از این اصطلاح زمانی استفاده میشه که کسی داره کاری رو انجام میده ولی انقدر بده که بعید به نظر میرسه موفق بشه!
Example: “After he failed to play Wonderwall by Oasis on his acoustic guitar at the party, we advised him not to give up his day job”.
WIND-UP MERCHANT
شما هم ممکنه کسی رو بشناسید که با حرفاش بقیه رو ناراحت میکنه و بعدش میگه "بابا شوخی کردم!"، انگلیسیا به اینجور آدما میگن : "wind-up merchant"! تو فضاهای مجازی هم معادل این اصطلاح رو trolls (ترولز) میگن!
خلاصه که اینجور آدما واسه تفریح خودشون، بقیه رو شوخی شوخی ناراحت میکنن و خیلی "wind-up merchant" تشریف دارن!
Example: “Steven’s smart, but he’s such a wind-up merchant; he knowingly offends us just so he can laugh at us for being upset”
SPANNER IN THE WORKS
وقتی کسی یا چیزی یهو سر راه نقشههاتون سبز میشه از این اصلاح استفاده کنید! در اصل این جمله وقتی به کار میره که یه چیزی وارد موتور ماشین و یا قسمتهای دیگهش میشه و اونو از کار میندازه! البته هر اتفاقی تو زندگی که باعث عقب افتادن کاری بشه به عنوان spanner in the works به حساب نمیاد! واتفاقاتی رو میگن که منجر به مشکلات واقعی بشن.
Example: “Mick is usually great, but the fact that he wants to come over the same week as my parents makes him a real spanner in the works”
TAKE THE BISCUIT
اگر هر چیزی یا کسی خیلی شمارو اذیت و برانگیخته کنه، و یا در نوع خودش خیلی احمقانه باشه، میتونید اصطلاح "take the biscuit" رو استفاده کنید که معادل آمریکاییش هم میشه "take the cake ". تنها تفاوت بین این دوتا جمله اینه که آمریکایی ها تو موقعیتهای مثبت ازش استفاده میکنن ولی انگلیسیها وقتی یه اتفاق منفیای میفته!
Example: “I was mad when you didn’t do anything for the group project, but you really took the biscuit when you didn’t even show up for our presentation”.
:OVER-EGG
تو فارسی بهش میگیم "از شور به در کردن!" یعنی رو یه کاری انقدر فکر و انرژی و زمان میذاری و انقدر تکرارش میکنی که خراب میشه! مثل این میمونه که به کیکیت زیاد تخم مرغ بزنی! این اصطلاح رو اصلا از همین جمله گرفتن و معادلش میشه "over-exciting" که ینی بیش از حد انجام دادن یه کاری!
Example: “The cheese bread I made was great, but I over-egged when I added habanero peppers on top”.
WIND YOUR NECK IN
این دقیقا همون "سرت به کار خودت باشه"ست که ما ازش استفاده میکنیم! وقتی چیزی مستقیما به کسی مربوط نیست و الکی داره دخالت میکنه این اصطلاح رو براش به کار میبریم.
Example: “I get that you don’t want them to be mad at each other, but you’re not involved in their issue, so you should probably wind your neck in”.
BOB’S YOUR UNCLE
ریشهی این اصطلاح خیلی مشخص نیست که از کجا میاد، ولی در واقع وقتی به کار میره که یه کاری خیلی سخت تر از اونی بوده که فکرشو میکردی، تو فارسی هم به کنایه میگیم "'گفتنش آسونه" معادل دیگهی انگلیسیش هم "easier said than done " رو میشه مثال زد!
Example: “Just find a beat, record some vocals, and get them mixed and mastered. Bob’s your uncle, you’ve created a song!”
A FEW SANDWICHES SHORT OF A PICNIC
این اصطلاح خاص، آماده نبودن رو توصیف میکنه. در واقع برای کسی به کار میره که آمادگی و آگاهی کاملی از کاری که داره انجام میده رو نداره.
Example: “He’s a lot of fun to hang out with, but the fact that he thought it’d be okay to come to my house at midnight shows he’s a few sandwiches short of a picnic”.
FULL OF BEANS
این اصطلاح خیلی رایجه و کسی رو توصیف میکنه که خیلی مشتاق و پر انرژیه!منظور از دونهها (beans) هم اینجا همون دونههای قهوهست! ریشهی اون برمیگرده به این حقیقتی که دونههای قهوه پر از کافئینن! ( coffee beans).
Example: “You must be really full of beans this morning! How did you get up at sunrise and go on a run before I was awake?”.
QUIDS IN
اگه دارید روی یه کاری وقت و سرمایه میذارید و جواب هم میگیرید، میشه گفت شما "quids in" هستین! تو انگلیسی عامیانه به پوند میگن کوئید، و وقتی از اصطلاح "quids in" استفاده میشه، یعنی شما رو شانسید و حسابی دارید سود میبرید!
Example: “I can’t believe it! He played the lottery and he somehow managed to be quids in”.